قاعده، قاعده حساس و خطرناکی است. تا حدی که خیلیها آن را انکار میکنند! برای همین خدا به سرزمین انجیر و زیتون و طور سینا و مکه -که سرزمینهای وحی بر پیامبران است- سوگند میخورد تا این قاعده را به انسان بفهماند: «ما انسان را در بهترین قوام آفریدیم و سپس- خود ما- او را تا پایینترین درجات سقوط دادیم!»
عجیب است و وحشتناک؟! یعنی راه نجاتی وجود ندارد؟ چرا! بازی، بازی دنیاست و قاعده، قاعده طبیعی خلقت. از این قاعده هیچ خلاصی نیست مگر کسی که باایمان و عمل صالح خود را به پرواز درآورد تا نجات یابد که اگر کسی چنین کند، نهتنها از خطر در امان میماند، بلکه بهسوی بینهایت میرود و به پاداش بیپایان میرسد.
پس انتظار میرود که بعد از فهمیدن این راهحل، انسانها با ذوق و شوق به سوی «ایمان و عمل» صالح شتاب کنند، اما انگار اوضاع برعکس است؛ تازه با فهمیدن این قاعده و اینکه تنها راه، انتخاب دینی است که پیامبر اعظم آورده است، شروع به تکذیب و انکار او میکنند. برای همین خدا پیامبرش را آرام میکند و عاقبت این مردمان را به خودش حواله میدهد...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ (1) وَ طُورِ سینینَ (2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ (5) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ (6) فَما یکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ (7) أَ لَیسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمینَ (8)
نظرات (۰)