دریافت
حجم: 643 کیلوبایت
آدم مریض را نمیشود با استدلال قانع کرد. چون هر چقدر مساله مهمتر باشد و استدلال قویتر، او هم مرضش بیشتری میشود. حالا مساله چیست؟ پول و مقالم و کل دنیا؟ نه. مساله سر آخرت است. معاد! همان جا که بیبرو برگرد همهمان خواهیم رفت و شروعش هم از مرگ خواهد بود. حالا که این طور است، پس آدمها باید خیلی برای آن برنامهریزی کنند دیگر؛ درست است؟ اما آدم مریض چه؟ او با مسخرگی میگوید:
یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ (6)
(از روى مسخره) مىپرسد: روز قیامت کى خواهد بود؟
خیال نکنی واقعا سوال داردها؛ نه! حتی او در این هم شک ندارد که ما استخوانهایش را جمع میکنیم، چون میداند که حتی خطوط سر انگشتانش را هم مرتب خواهیم کرد... اما او فقط میخواهد «پردهدری» کند:
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ (3) بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ (4) بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ (5)
آیا انسان مىپندارد که هرگز استخوانهایش را گردآورى نمىکنیم و به او حیات دیگرى نمىبخشیم؟ (3) چرا، این کار را خواهیم کرد، در حالى که بر مرتب ساختن سرانگشتانش نیز تواناییم. (4) نه آدمى چنین نمىپندارد که او را حیاتى دوباره نمىبخشیم، بلکه او مىخواهد آینده عمرش را به فسق و گناه بگذراند، این است که رستاخیز را دروغ مى شمرد. (5)
ای کاش ما با این آیهها به خود آییم وگرنه آیات بعدی خیلی سنگین است...
نظرات (۰)