علامه حلی هر شب جمعه از حِلّه به کربلا میرفت. در یکی از سفرها در راه شخصی به او رسید و با هم روانه کربلا شدند. بعد از صحبت با مرد غریبه علامه درک کرد که با عالمی بزرگ همصحبت شده است؛ بهطوریکه هر مسئلهای میپرسید، او جواب میداد.
تازیانهای که در دست علامه بود، به زمین افتاد. در همین حین این مسئله را از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کبری، امکان ملاقات با امام زمان (ع) هست؟» آن شخص تازیانه را برداشته و به علامه داد و دستش به دست علامه رسید، فرمود: «چگونه نمیتوان امام زمان را دید در صورتی که اکنون دست او در دست توست؟»
منبع: کتاب «قصص العلماء» نوشته تنکابنی/ ص ۸۸۳
باشگاه خبرنگاران جوان
نظرات (۰)