حکایت خوبان ۲۸۵ | دادستانی که مستأجر بود

دادستانی که مستأجر بود

پدرم وقتی دادستان انقلاب بود، منزل ما محافظی نداشت؛ بااینکه می‌دانستیم منافقین در حال برنامه‌ریزی علیه ایشان هستند.

هر چه اصرار کردند، در هیچ کدام از خانه‌های مصادره‌ای ساکن نشد. می‌گفت بگذارید جنازه من را از خانه مصادره‌ای بیرون نکشند.

در نهایت هم وقتی مجبور شدیم از قم به تهران بیاییم، در خانه یک روحانی مستأجر شدیم.

منبع: ایسنا

شهید آیت‌الله «علی قدوسی» دادستان کل انقلاب اسلامی

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی