به مصطفی میگفتم: «من نمیگویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانها چیزی ندارند، بدبختاندبدبختند.»
مصطفی بهشدتبه شدت مخالف بود، میگفت: «چرا ما این همه عقده داریم؟ چرا میخواهیم با انجام چیزی که دیگران میخواهند یا میپسندند، نشان دهیم خوبیم؟ این آدابورسومآداب و رسوم ماست. نگاه کنید این زمین چقدر تمیز است؛ مرتب و قشنگ. اینطوریاین طوری زحمت شما هم کم میشود، گردوخاکگرد و خاک کفش هم نمیآید روی فرش.»
میگفت: «اینها برای چه؟ زینت خانه باید قرآن باشد بهرسمبه رسم اسلام. به همین سادگی.»
وقتی مادرم گفت: «شما پول ندارید من برایتان وسایل خانه میآورم»، مصطفی رنجید؛ گفت: «مسئله پولش نیست. مسئله زندگی من است که نمیخواهم عوض شود.»
راوی: همسر شهید
منبع: ابروبادابر و باد
شهید مصطفی چمران
نظرات (۰)