بینیازی! چه احساس دروغین خطرناکی! انسانی که همه وجودش نیاز است به خالق هستی بخش و لحظهبهلحظه حیاتش را وامدار اوست، حالا به خاطر مقداری مال و منال، احساس میکند به هیچ کس- مخصوصاً خدا و هدایتهایش- نیاز ندارد!
چنین آدمی اگر نیاز آن به آنش به خدا را نبیند، پروردگاریاش را نمیپذیرد و روزبهروز متکبرتر میشود و فقط یک صیحه کرکننده است که میتواند او را در جایش خشک کند. صیحهای که آغاز قیامت را ندا میدهد:
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ؛ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ؛ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ؛
لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ[1]
[قیامت] روزی که آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و پسرانش میگریزد،
در آن روز، هر کسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول میدارد.
عجیب است... دیگر از مادر و پدر و یا همسر و فرزند چه کسی نزدیکتر است؟ مگر میشود انسان از همه این کسانش فرار کند؟ عجیب روزی است روز قیامت...
نظرات (۰)