انسان به خودش اگر باشد، احساس باطل استغنا تمام وجودش را میگیرد. درست مثل آن کسی که پیامبر و قرآنش را به خاطر آمدن یک نابینای جویای حقیقت رها کرد و با خودش گفت: من به این چیزها نیازی ندارم! این طبیعت انسانی است که حقیقت را میپوشاند. مرگ بر او به خاطر این اخلاق زشتش!
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ! مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؟[1]
مرگ بر انسان که چقدر حقپوش است، خدا او را از چه چیزى آفریده است؟
او این سیر را که خدا از نطفه خلقش کرده و تا قیامت مدیریتش میکند را نمیبیند و برای همین احساس بینیازی میکند. اما کافی است نشانههای پروردگارش را در چیزهای دیگری چون خوردنیها ببیند که چگونه یک دانه به باغ و نخلستان تبدیل میشود.
اینها همه نشانه آن است که خدای شما رب و پروردگار شماست، اما حیف که نمیبینید و از قرآنش بینیازی میجویید...
نظرات (۰)