یاد یاران ۲۵۹ | امداد آسمانی

امداد آسمانی

عملیات بازی‌دراز قربانگاه بچه‌های گردان 9 بود. هلی‌کوپترهای عراقی در آسمان می‌چرخیدند و به صورت مستقیم به سمت سنگرهای بچه‌ها شلیک می‌کردند. هرلحظه قامت جوانی بر خاک می‌افتاد. ناگهان یکی از نیروها به طرف محسن رفت و با ناراحتی گفت: «پس آن‌هایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند، کجا هستند؟ کجاست نیروهایی که قرار بود بیایند؟ چرا بچه‌ها را به کشتن می‌دهی؟» وزوایی سرش را برگرداند. نگاهی به آسمان انداخت. همه را صدا زد. صدایش در فضا پیچید: «الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...»، بچه‌ها شروع به خواندن کردند. در همین لحظه یکی از هلی‌کوپترها به‌اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو هلی‌کوپتر دیگر به یکدیگر برخورد نمودند. آری ایمان آن است که مطمئن باشی همه‌جا خدا با توست.

منبع: روزنامه کیهان

شهید محسن وزوایی

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی