روز اول ماه که میخواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پولها را شمردم و متوجه شدم که یازدههزاروپانصد تومان کم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ میداشتم، بنایم بر آن نبود که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: «خدایا! خودت میدانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست.» لحظاتی بیش نگذشت که در منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیستهزار تومان مقدار وجوهات او شد؛ اما وقتی پولهایش را شمرد، گفت: «آقا! معذرت میخواهم، بیش از این برایم میسر نشد.» وجه را که شمردم دیدم یازدههزاروپانصد تومان است. ایشان همیشه میفرمود: «بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما میگشاید.»
منبع: تارنمای بنیاد هابیلیان
راوی: حجتالاسلام عیسی غلامی
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی
نظرات (۰)