یاد یاران ۲۴۳ | خاطره‌ای عجیب از زبان پدر موشکی ایران

خاطره‌ای عجیب از زبان پدر موشکی ایران

این خاطره برمی‌گردد به یکی از عملیات‌های موشکی ما که موشک در یکی از تست‌ها جواب نمی‌داد. حالا اگر موشک را شلیک می‌کردیم و سیگنال موردنظر نمی‌اومد، موشک مستقیم بالا می‌رفت و سپس به همان محل شلیک اصابت می‌کرد، اگر هم می‌خواستیم عیب‌یابی کنیم هوا روشن می‌شد و صدای هواپیماهای عراقی هم که در حال گشت‌زنی بودند می‌آمد. استخاره کردیم. آیه اومد: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ» 1 چرا به زمین چسبیده‌اید؟ به زندگی دنیا راضی شدید؟ من همون‌جا گفتم برو تو وضعیت جنگی و موشک را پرتاب کن. این موشک بلند میشه، میره برخورد می‌کنه به ترمینال مسافربری شهر بغداد. حالا چه اتفاقی اونجا میفته. یه تیپ سودانی و مصری، برای خوش‌خدمتی به صدام اومده بودند. این موشک این‌قدر تأخیر می‌کنه که این تیپ وارد ترمینال بغداد می­شوند و این موشک یک تیپ مزدور عراق را نابود می‌کند... می‌خوام بهتون بگم که تمام این‌ها الطاف خداوند بود و خداوند خودش راه را به ما نشان می‌داد.

1)     سوره توبه/ 35

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

سردار شهید حسن تهرانی مقدم، پدر موشکی ایران

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی