در دوره آموزشی برای ورود به مجموعه سپاه و ملبس به لباس سبز پاسداری شدن، با علی آقا هم گردان بودم. در یکی از روزهایی که حدود یک ماه از تاریخ شروع آموزشمان گذشته بود، در میدان صبحگاه دانشگاه بودیم و همه گردانها تجمیع بودند، فرمانده گفت: «باید دو نفر از گردان ما به گردان دیگری برود.» پس از بحث و گفتگو گفتند که قرعهکشی میکنیم. یکی از آن دو اسمی که درآمد اسم من بود. من هم اصلاً راغب نبودم که بروم گردان دیگر؛ چون خیلی از رفقا و بچهمحلها در این گردان بودند. خلاصه پیش فرمانده که رفتم، از من اصرار و از ایشان انکار و بیفایده بود. بعد علی آقا عبداللهی آمد و گفت: «من بهجایت میروم گردانی که باید بروی.» از همان موقع روحیه ایثار و شهادت را در خودش تقویت کرده بود...
منبع: تبیان
شهید مدافع حریم اهلبیت علیهمالسلام علی آقا عبداللهی
نظرات (۰)