حکایت خوبان ۲۳۷ | دردِ سینه

 دردِ سینه

در اوایل دوران تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم، حتی گاه از سینه‌ام خون می‌آمد. سل مرض خطرناک آن دوران بود. بیماری من احتمال سل داشت، دکتر و دارو افاقه نمی‌کرد. یک روز تمام ذخیره‌های خود را که از کار برایم باقی‌مانده بود، (حقوق روزی یک ریال می‌شد. نیمی از آن را خرج و نیم دیگر را ذخیره می‌کردم) صدقه دادم. شب‌هنگام در عالم رؤیا حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه را زیارت کردم و به ایشان التجا بردم. دست مبارک را بر سینه‌ام کشید و فرمود: «این مریضی چیزی نیست، مهم مرض‌های اخلاقی آدم است و اشاره به قلب می‌فرمود.» سینه بهبود یافت. بعد که به خدمت آیت‌الله میر سید علی حائری رسیده و جریان را بازگو کردم، خیلی تشویق فرمود و اضافه کرد: «اما مواظب باش که ناپرهیزی نکنی.»

منبع: تارنمای رسمی آیت‌الله حق‌شناس (ره)

استاد بزرگ اخلاق، آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس (ره)

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی