حکایت خوبان ۲۳۱ | چرا ازدواج نمی‌کنی؟

حکایت خوبان

چرا ازدواج نمی‌کنی؟

به یکى از بچه‌ها گفت: «چرا ازدواج نمی‌کنی؟»

او گفت: هنوز زود است.

فرمود: «اگر کسى لباس گرم زمستانى یا نفت چراغش را زودتر تهیه کند، بهتر نیست؟»

به دیگرى همین توصیه را کرده بود، اما جوان گفته بود: «آخر کى به ما زن می‌دهد؟»

فرمود: «وقتى تو خودت روى خودت حساب باز نمی‌کنی، چه طور دیگران روى تو حساب باز کنند؟!»

منبع: منبرک

آیت‌الله علی صفایی حائری

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی