یاد یاران ۲۲۲ | وفای به عهد

 وفای به عهد

روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد، مادرم به او گفت: «این دختر صبح‌ها که از خواب پا می‌شود، در فاصله‌ای که دستش را شسته و مسواک می‌زند، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده‌اند و قهوه را آماده کرده‌اند. شما می‌توانید با این دختر ازدواج کنید؟»

مصطفی که خیلی آرام گوش می‌کرد؛ گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بگیرم، ولی قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.»

تا وقتی شهید شد این کار را می‌کرد. خودش قهوه نمی‌خورد، اما چون می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌کرد و وقتی منعش می‌کردم، می‏گفت: «من به مادرتان قول داده‌ام تا زنده‌ام این کار را برای شما بکنم.»

منبع: خبرگزاری فارس

شهید دکتر مصطفی چمران

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی