یک کار تشکیلاتی، یک کار جمعی، خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند، که این گم کردن عین بازیافتن به نحو درست است. چیزی کم نمیشود از آدم، چیزها افزوده میشود. من مثال میزنم به آن لیوان آبی که داخل آن یک حبه قند را شما میاندازید... در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر هم حلشده؛ اما به نظر شما از این حبه قند یکذرهاش از بین رفت؟ هیچچیز از آن از بین نرفته است. این قند یکذره کم نشد، بلکه یکخورده به آن زیاد شد؛ زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آن ریخته شد با شیرینیهای دیگری که در قندهای دیگر بود... چیزی هم از آن کم نشده، اما آن تشخص خودش را از دست داده، آن فردیت خودش را از دست داد؛ یک تشکیلات باید اینجور باشد.
کتاب دغدغههای فرهنگی، ص 145؛ 02/03/1359 به نقل از مضمار
نظرات (۰)