حکایت خوبان ۲۱۴ | استاد جذب جوانان

 استاد جذب جوانان

شهید آیت‌الله شاه‌آبادی در اوایل ورود به روستای فشم، وقتی سراغ مسجد محل را از اهالی می‌گیرند، مکانی متروکه را نشانشان می‌دهند. با تلاش بسیار پس از دو روز، موفق به گشودن درش می‌شوند! ایشان به همراه فرزند (تنها مأمومشان) تا یک ماه به‌تنهایی به مسجد می‌رفتند. این جریان بود تا اینکه یک‌شب به سراغ جوان پهلوان و کشتی‌گیر محله می‌روند و با برقراری ارتباط با او و جوانان دیگر، باب دوستی را می‌گشایند. سپس از همسر خود درخواست می‌کنند غذایی تهیه کنند و همراه با جوانان محله چندین شب متوالی به کوهنوردی می‌روند. آرام‌آرام پای آنان را به مسجد باز می‌کنند. تا اینکه پس از مدتی آمدن به مسجد و نماز خواندن یا تنها نماز خواندن، به شهید شاه‌آبادی علاقه‌مند می‌شوند و به ایشان اقتدا می‌کنند.

منبع: سایت شهید آیت‌الله شاه‌آبادی

راوی: سعید شاه‌آبادی

شهید آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی