یاد یاران ۲۰۳ | اصلاً این پسر خستگی نداشت

اصلاً این پسر خستگی نداشت

دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. با اضطراب پرسیدم: «بقیه بچه‌ها چی شدن؟» درحالی‌که یکی از آن‌ها سرش را به‌سختی بالا می‌آورد، گفت: «فکر نمی‌کنم کسی غیر از ما زنده باشد.»

پرسیدم: «این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟» با همان بی‌رمقی‌اش جواب داد: «زیر جنازه‌ها مخفی‌شده بودیم. اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود!

عجب آدمی بود! یک‌طرف آرپی‌جی می‌زد و یک‌طرف تیربار شلیک می‌کرد... آذوقه و آب رو پخش می‌کرد. به مجروح‌ها می‌رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت.»

گفتم: «از کی داری حرف می‌زنی؟»

گفت: «یه جَوونی بود که نمی‌شناختیمش، موهایش این‌جوری بود، لباسش اون‌جوری...»

این‌ها همه مشخصه‌های ابراهیم بود.

منبع: سایت شهید آوینی

شهید ابراهیم هادی

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی