یک کلام حرف حساب
یک حرف را مگر چند بار باید زد؟ یا چند جور باید گفت؟ یا مثلا چه وقتهایی بگوییم قبول میکنند؟ شب یا روز؟ آرام یا بلند؟ مخفی یا آشکار؟ این چه مرضی است که در هیچ حالتی حرفِ حساب را نمیپذیرند؟
حالا اگر حرف، یک حرف معمولی بود، بیخیال میشدیم؛ ولی از این یکی نمیشود گذشت. چون حرف خداست؟ نه! چون به درد خودش میخورد. کافی است بپذیرد تا آسمان برایش ببارد و مال و قدرتش بسیار شود. اصلا همه زندگیاش به همین یک حرف بسته است. آن وقت این انسان احمق به جای این که تا کمر خم شود و در مقابل این حرفِ حساب سر تعظیم فرود آورد، مثل بچهها انگشتش را میکند در گوشش و پیراهنش را میکشد روی سرش که مثلا نشنود! دیوانه! خب خودت ضرر میکنی بیعقل!
میپرسید آن یک حرف چیست؟ یک جمله؛ همانی که حضرت نوح (علیهالسلام) 950 سال- شب و روز و آرام و بلند و مخفی و آشکار- آن را تکرار کرد:
اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً
و گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. (سوره نوح، آیه 10)
×××
راستی ما چقدر بیصبریم که نمیتوانیم برخوردهای بیخردانه این مردم را تحمل کنیم. حالا میشود فهمید که پیامبران چه غم و غصههایی میخورند از کفرِ جاهلانه مردم. چه کشیده است حضرتِ نوح از نامردیِ این نامردمان...
نظرات (۰)