فیلم یا داستانی که پیرنگ اصلی نداشته باشد، انسان را گیج میکند. میشود کشکولی از اتفاقات بیربط و باربط که مخاطب آن را در همان دقایق اولیه پس میزند. همین پیرنگ اصلی که سیر داستان را به صورت منطقی بیان میکند، اگر فقط در کشمکشهای بیرونی خلاصه شود، خیلی خشک و غیرجذاب میشود. چرا که مخاطب دوست دارد شخصیت اصلی داستان را بیشتر بشناسد و با او رابطه عاطفی بگیرد.
بنابراین نویسنده و کارگردان باید ما را مثلاً با خانواده و مسائل خانوادگی شخصیتها بیشتر آشنا کند. این موضوعات خانوادگی مثالی است از مجموعه کشمکشهای درونی که شخصیتها و مخصوصاً شخصیت اصلی را درگیر میکند. اینکه به چه کسی محبت کند و با خودش چگونه کلنجار رود که فلان تصمیم درست یا غلط را بگیرد، اینها همه میشود کشمکشهای درونی که «خرده پیرنگ»های فیلم را تشکیل میدهد.
باید فیلم بین پیرنگ اصلی و خردهپیرنگها تناسب کامل برقرار کند؛ وگرنه یا خیلی خالهزنکی میشود یا خیلی خشک و نچسب.
نظرات (۰)