صبح جمعه، وقتی مجلس روضه در خانه برگزار میشد، همان جلوی در مینشست. هرکس وارد میشد، جلوی پای او میایستاد و با خوشرویی از او استقبال میکرد؛ فرقی نداشت چه کسی باشد. یک روز جمعه، در بین روضه در باز شد، آقا برخاست و دست بر سینه، احترام گذاشت.
نگاه که کردم کسی را ندیدم! تعجب کردم! آقا که نشست، تازه متوجه شدم.
کودکی واردشده بود که به نظر، بیش از ده سال نداشت.
منبع: سیره علما
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی
نظرات (۰)