نماز اول وقتش ترک نمیشد. حتی وقتی توی برفهای کوه یا در حال صخرهنوردی بود!
یکبار در کوههای توچال، نزدیک پناهگاه شیرپلا و شروین، صخرهنوردی میکرد. جای خطرناکی بود. زیر پا را که نگاه میکردی، چشمت سیاه میرفت. موقع اذان به همراهش گفت طناب را شل کند. خودش را به تختهسنگی رساند. راحت نمیشد نشست. همه ترسیده بودند. قلاب را باز کرد و نمازش را خواند!
منبع: خبرگزاری مشرق
شهید حسن تهرانی مقدم، پدر موشکی ایران
نظرات (۱)