حکایت خوبان ۱۸۷ | حتی یک کتاب که مال خودم باشد نداشتم

حتی یک کتاب که مال خودم باشد نداشتم

«دوشنبه خوراکم تمام می‌شد. سه‌شنبه دو ریال پولم را خرج می‌کردم. چهارشنبه را که آخرین روز تحصیل بود، بدون پول و غذا می‌گذراندم. من به نحوی درس خوانده‌ام که در این زمان احدی حاضر نیست حتی یک‌صدم آن را هم تحمل کند. از ابتدای شروع به تحصیل تا پایان تحصیلات سطح فقه و اصول، من حتی یک کتاب ملکی از خودم نداشتم. تمام کتاب‌هایی که در اختیارم بود، وقفی بود! برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالت‌های مدرسه استفاده می‌کردم...»

شهید آیت‌الله عطاءاللَّه اشرفی اصفهانی، پنجمین شهید محراب

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی