کارد که به استخوان برسد، آدم کاری میکند که نباید. چون واقعاً دیگر نمیداند چه باید بکند و شاید عقلش را از دست بدهد. اما اگر همین آدم به خدای یگانه متکی باشد، وضعیتش فرق میکند. مثلاً پیامبری همه زندگیاش را گذاشته تا من و تو را هدایت کند. آن وقت ما نه تنها تحویل نمیگیریم، بلکه مسخرهاش میکنیم و به سراغ دیگران میرویم. اینجا واقعاً کارد به استخوان پیامبر میرسد ولی پیامبر به پشتوانه الهی، جور دیگری آرام میشود:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ[1]
پس بدان که معبودی جز «اللَّه» نیست و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن.
شاید تا به حال در امتحانهای سخت خدا قرار نگرفتهایم که ندای «فاعلم...» نجاتبخشمان باشد!
نظرات (۰)