یک آینه کوچک خریدیم، یک حلقه هزارتومانی و به اصرار مادرش یک انگشتر سه هزارتومانی و سراغ چیز دیگری نرفتم. این شد خرید من.
اما ناصر را هر کارکردیم، نیامد.
گفت: «من خریدی ندارم. کتوشلوار که هیچوقت نمیپوشم، حلقه هم که دست نمیکنم پس دیگر خریدی نداریم.»
ولی ما دستبردار نبودیم. با برادرم رفتیم برایش شلوار و بلوز و پلیور خریدیم؛ چیزهایی که میدانستم میپوشد.
منبع: کتاب نیمه پنهان ماه 7، ص 37
راوی: همسر شهید
شهید ناصر کاظمی
"نما"ی "مسجد" نه فقط سنگ و آهن و سیمان، که مجموع عناصری است که یک نفر در ارتباط با مسجد آن را مشاهده میکند. بیایید این نما را معرفت افزا کنیم!
"مسجد نما" میخواهد دستیاری برای فعالان فرهنگی مساجد باشد.
استفاده از محتواها و طرح ها برای همه و در همه جا آزاد است. حتی در صورت حذف نشان "مسجد نما"ی گوشه طرح ها!
»»انشاءالله بستههای تابلو اعلانات و نشریات، حداکثر تا عصر چهارشنبه هر هفته آماده دریافت خواهد بود.
»» با توجه به محدودیتها، لطفا برای اجرایی شدن پیشنهادات بسیار سازنده و خوب خود شکیبا باشید.
در این سایت هیچ گونه حق تالیفی وجود ندارد و استفاده از مطالب بدون هیچ قید و شرطی آزاد است
ارتباط با مسجدنما: شماره پیامک: 1000150160170، رایانامه: masjednama@gmail.com
نظرات (۰)