عدیل پرسید: «آبجی! این جملهای که زدهاید، معنیاش چه هست؟ به زبان اردو برایش معنیاش را شرح دادم. بعد خندید و صورتک خنده برایم فرستاد که آهان اینطوری است!»
همرزمش زمان شهادت عدیل همراهش بود، تعریف میکرد: دیدم عدیل گفت که گلوله خورده به پهلویم. به عدیل اصرار کردم که بیا من کولت میکنم و به عقب برگردیم، اما قبول نکرد. برادرم مسافتی را با همین پهلوی تیرخورده طی میکند تا اینکه بر اثر شدت خونریزی به شهادت میرسد. درواقع همان سؤالی را که از من پرسید که معنی «عاشقان ایستاده میمیرند» چیست، سعی کرده بود در آخرین لحظات زندگیاش هم همینگونه باشد...
منبع: هفتهنامه پنجره به نقل از عصر انتظار
شهید مدافع حرم پاکستانی سید عدیل حسینی
نظرات (۰)