آدمی با اهداف و انگیزههایش زنده است وگرنه اگر بهترین کارها را بکند در حالی که علاقه ندارد، کسل میشود و رفته رفته آن را کنار میگذارد. این موضوع بین مؤمن و کافر فرقی ندارد. تفاوت از آنجا آغاز میشود که ریشه انگیزهها معلوم شود. مثلاً در کربلا دو گروه با هم جنگیندند، هر دو هم انگیزههای بسیار داشتند. این طرف سپاه اباعبدالله بود که برای خدا و احیای اسلام میجنگید و آن طرف یزیدیانی که فقط به دنیا میاندیشدند. اگر در سپاه امام هم کسی با انگیزههای شبیه به یزیدیان میجنگید، باز هم حسینی نمیشد. حتی اگر صرف تعصبهای قومی و فامیلی هم بود، باز هم فایده نداشت:
لیس منا من دعا إلى عصبیة، و لیس منا من قاتل على العصبیة، و لیس منا من مات على عصبیة[1]
پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله): از ما نیست کسی که بر تعصب (جاهلی) دعوت کند و از ما نیست کسی که (بر اساس یک) عصبیت بجنگد و از ما نیست کسی که با تعصب (جاهلی) بمیرد.
نظرات (۰)