مسجد بهتر ۱۵۳ |مثلِ کف دست

مثلِ کف دست

امروز روز سوم است که حاج‌عباس برای نماز‌جماعت نیامده، البته همیشه بی‌سر و ‌صدا می‌آمد و می‌رفت. بعضی‌ها می‌گویند: «مثل این‌که خواهرش به رحمت خدا رفته.»

به حاج‌آقا که قضیه را خبر می‌دهند، حاج‌آقا می‌گوید: «حاج‌عباس دقیقاً کی ‌بود؟! چرا انگار اسمش برایم آشنا نیست؟! همه می‌گویند همان بقال محل.»

حاج‌آقا بعد از نماز شروع به صحبت می‌کند که «مسجد، مرکز ما در این محل است. می‌خواهیم اگر خانواده‌ای در محل، به مشکلی برخورد، سریعاً با بقیه اهالی به رفع این مشکل به کمک بپردازیم و...» ولی در میان صحبت‌هایش در ذهنش مرور می‌کند که حاج عباس کدام یک از نمازگزاران بود؟!

امام جماعت باید همه اهالی را مثلِ کف دستش بشناسد تا بتواند همه را دور هم جمع کند.

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی