با اتوبوس میرفتیم مشهد، راننده نوار موسیقی گذاشته بود. پدرم از جایش بلند شد رفت پیش راننده. خیلی آرام و محترمانه خواست که خاموش کند. راننده توجهی نکرد؛ بیادبی هم کرد.
هنگام ظهر، اتوبوس برای ناهار در جایی نگه داشت. همراهمان ناهار داشتیم. پدرم رفت و با اصرار راننده را آورد و باهم غذا خوردیم. ادب و متانت پدرم، احترامی که به راننده گذاشته بود، چنان او را تحتتأثیر قرار داد که از بابت کارش پشت سر هم عذرخواهی میکرد.
بعدها هم ارتباطش با پدرم برقرار ماند و پدر کمکهای زیادی به او کرد.
منبع: کتاب پرواز در پرواز
راوی: فرزند شهید
1 اسفند، شهادت شیخ فضلالله محلاتی (1364 ش)
نظرات (۰)