حکایت خوبان ۱۵۲ | خوش‌رفتاری با حیوانات

خوش‌رفتاری با حیوانات

یکی از مرغ‌ها مریض شده بود...

 خیلی حالش بد بود اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ‌ها از قفس بیرون بیایند؛ خب کثیف‌کاری می‌شد. آقا هرروز مرغ مریض را یک‌ساعتی از قفس بیرون می‌آورد و خودش بالای سرش می‌ماند و مراقب بود می‌گفت: «خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و بهبود پیدا کند.»

 یک ماهی بود که حیوان کاملاً حالش خوب شده بود.

فردای عصری که آقا رحلت کرد، دیده بودند که حیوان هم مرده

منبع: سیره علما

آیت‌الله محمدتقی بهجت

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی