در محضر قرآن ۱۴۲| درس داستان غار

در محضر قرآن

به مناسبت روز خروج پیامبر اعظم از غار و حرکت به سوی مدینه در سال یک هجری قمری

داستان هجرت پیامبر اعظم کلاً عجیب و هیجان‌انگیز است. از آغاز آن که امیرالمؤمنین در جای پیامبر خوابیدند، تا پنهان شدن در غار و لانه کردن کبوتر و خانه‌ ساختن عنکبوت. اما از همه این‌ها مهم‌تر آن است که همراهِ پیامبر در غار به خود لرزید و پیامبر با یک جمله طلایی او را کمک کرد:

لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا

اندوه مدار که خدا با ماست.

جالب‌تر از این جمله پیامبر، ثمره آن است که خدا بلافاصله آرامش خاص خودش را بر قلب ایشان قرار داد و کمکی عجیب کرد:

فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها

پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آن‌ها را نمی‌دیدید، تأیید کرد.

کاش ما و دولت‌مردان‌مان این‌قدر ایمان داشتیم که در مقابل تهدیدهای دشمن بگوییم: «خدا با ماست.» و آن‌وقت نتیجه را به او می‌سپردیم.

آیه ۴۰ توبه

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی