فلاسفه و کلامیها ریش خود را سفید میکنند تا در بحثهایشان اثبات کنند خیلی بزرگ است. آنوقت در عمل میبینی که از بین هوادارانشان گروهی خدا را به بتها و سنگها محدود کردهاند و گروهی دیگر برای خدا فرزند قائل شدهاند و او را به صلیب کشیدهاند! ما هم که در نظر ادعای توحید میکنیم، همچنان در بزنگاهها طوری با خدا حرف میزنیم که انگار یکی است مثل خودمان.
مثلاً وقتی مریض میشویم، شفا را از دکتر میخواهیم و در مواقع کمپولی، دستمان را پیش اینوآن دراز میکنیم. اگرچه توجیهها داریم برای خودمان، درواقع اعتقادمان این است که خدا برای ما کم گذاشته است. اینگونه است که ما هم بهنوعی خدا را محدود میکنیم و از خودیهای اهلبیت (علیهمالسلام) دور میشویم. چراکه خودشان فرمودهاند:
لَیْسَ مِنَّا مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ، نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة[1]
از ما نیست کسی که گمان کند خدا جسم است. ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.
نظرات (۰)