من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنیصدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند، بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود.
من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. من علاقه دارم که همه اشخاصی که در این مملکت زندگی میکنند یک زندگی انسانی - الهی باشد. نبادا یکوقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت، آنها را سرتاپا شناخته است و آنها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آنها بیفتی که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت...
چنانچه توبه کنى و برگردى و علاقه خودت را از این گروههاى مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنى و در یک کنارى بنشینى مشغول تصنیف و تألیف بشوى، صلاح تو است. اگر شما آن نصیحتى را که آن روز من با حال بیمارى در بیمارستان به شما کردم، گوش کرده بودید، امروز اینطور نبود و من نمى خواستم باشد؛ آن روز من [در] یکى از حرفها، که اساس همه گرفتاریهاى بشر است، تنبه دادم که حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة.
اول تیر ۱۳۶۰، قبل از فرار بنیصدر- صحیفه امام، ج14، ص: 493
نظرات (۰)