دار و ندارش را دزد برده؛ روحیهاش را باخته و از زمین و زمان شاکیه.
معلوم است که خیلی به مال دنیا دلبسته بوده، وگرنه مال دنیا هرچقدر هم که زیاد، ارزش اینهمه دادوقال را ندارد.
خیلی فرق است بین «آدمی که آرامشش به میزان پولی است که جمع کرده» با «کسی که تنها خدا را روزیدهنده میداند و توکلش تنها به اوست.»
اینیکی اگر روزیاش تنگ شود، درِ خانه خدا را به شکایت و تکبر میکوبد که گویی خداوند آنقدرها هم که باید، عدالت را رعایت نکرده! برعکس وقتی روزیاش زیاد شود، دیگر در خانه خدا را نمیکوبد که گویی روزیاش را خدا نداده، بلکه خودش به دست آورده است!
اما آنیکی سرچشمه آرامشش خداست. کموزیاد شدن روزیاش را فقط یک امتحان میبیند. چه فرق میکند دزد اموالش را بزند یا مالی بادآورده به دست آورد؟ او فقط باید حواسش را به این بدهد که خداینکرده، دنیا دلش را نبرده باشد.
نظرات (۰)