درنگ ۱۱۵ | بت‌پرستی

بت‌پرستی

دنیا با درد قاتى شده تا هوس این‌جا ماندن را نکنیم؛ «بالبلاء محفوفه». ولی ما عاشق این‌جاییم! این است که به هرچه دل ببندیم، همان را از ما می‌گیرند تا شاید از دل بستن منصرف شویم. به پدرت دل ببندی، پدرت را از تو می‌گیرند؛ به مالت، به زیبایی‌ات، به دوستت...

شخصی خیلی فقیر بود. بعد از مدتی شاگردی راننده، توانست ماشینی بخرد و قسط‌های آن را بپردازد. می‌گفت «اگر این ماشین یک روز بخوابد، بیچاره‌ام.»

امان از این جملات که کار دستمان می‌دهد. اگر چیزی برای انسان بت شود، خدا آن بت را پیش چشمش می‌شکند.

روزی ماشینش را فرستادند ته دره که بخوابد! ولی خودش نخوابید. بلکه از خواب بیدار شد. الآن چندین خودرو و گاراژ ماشین دارد!

کمی که مجموعه ما پاگرفت و کلی نیروی جذبی داشتیم و آن‌جا برای ما بت شد، شاید این بلا نیز بر سر ما بیاید... حتی خوب است گاهی در جلسات به هم تذکر دهیم که نگاهمان بیشتر به خدا باشد تا به بت‌ها...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی