درنگ 113 | اذیت‌های زندگی

اذیت‌های زندگی

بعضی‌ها در زندگی چقدر اذیت می‌شوند!

به لقبِ شامخِ دکتری یا آیت‌اللهی؟! به دو وجب طول و عرض بیشترِ خانه‌ات؟! یا به دوتا اسکناس رنگ سبز و آبی که زندگی‌ات را به بازی گرفته؟!

در بچگی می‌گفتند آبی، رنگ آسمان است. بعد‌ها دیدیم که در این دنیای رنگا‌‌‌‌رنگ، سهم ما از آن رنگ، فقط همان اسکناس‌ها شد نه آسمانش!

هر‌کس دردش - بهتر بگویم؛ اندازه بزرگی‌اش- را خودش ایجاد می‌کند؛ مثلاً خواندن درسی که برای «خودش» است که در آینده‌ اگر توفیقی شد کمکی هم بکند! شغلی بهتر برای «خودم» و هر چیز بهتر برای «خودم» که در آینده با آن به دیگران کمک کنم! تو که همه‌چیز را برای خودت می‌خواهی، چه انتظاری داری از بقیه راهت؟

باقی ماندن هرچیزی به اثرش است؛ به دردش. یک درد فراموش‌شده هم، درد امام زمانت است. تو که درد امام زمانت را داری، تا حالا چند سرباز برای امامت تربیت کرده‌ای؟ سهم تو از 313 نفر تا حالا چند تا بوده؟

بعضی‌ها در زندگی چقدر اذیت می‌شوند...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی