جبهه بیشتر به من نیاز دارد
پدرش سکته کرده بود. خیلی حالش خراب بود. زنگ زدیم که پدرتان خیلی مریض است.
خندید و گفت: دکتر ببریدش؛ در مشهد که دکتر زیاد است! خوب میشود. اگر هم خوب نشد، ببرید دفنش کنید. اگر زنده ماند، میآیم میبینمش. من الآن نمیتوانم بیایم. به پدرم بگوئید در انتظار من نباشد، جبهه بیشتر به من احتیاج دارد تا پدرم.
بعد از چند روزی پدرشان فوت کردند و مراسم کفنودفن و عزاداری بدون حضور ایشان انجام شد. یک روز زنگ زدند که خبر بگیرند. گفتم پدرتان فوت کرده است. گفتند: وقتی آمدم، برایشان تعزیه میگیرم. برای چهلم پدرشان از منطقه آمدند و در روستا مجلس گرفتند. گفتند: هر کس از پدر من ناراحتی دیده، قرض و طلب دارد، بیاید به خودم بگوید. خودم حاضرم دین پدرم را ادا کنم.
9 اردیبهشت- روز بسیج کارگری؛ سالروز تشییع نمادین شهید «عبدالحسین برونسی» (1364 ش)
نظرات (۰)