درنگ 99 | دردِ دل!

دردِ دل!

«مست بود، اما مست درد و رنج. با خودش حرف مى‏زد. نزدیکش شدم. باخدا دعوا داشت و او را محکوم مى‏ کرد و اعدام مى‏ نمود. وقتى چشمش به من افتاد، خیال کرد که خدا مدافعى پیداکرده است، این بود که ایستاد و من هم ایستادم و رو به من، باخدا فریادها داشت. ناله‏ هایش را کرد. منتظر بود که چیزى بگویم، اما حرفى نزدم. پرسید: چرا حرفى نمى‏ زنى؟»

خیلی از دوروبری‌هایمان این چنیند، پر از درد و رنج! و البته آن‌قدر خوشحال می‌شوند که کسی همدردشان شود، ولو اولش به روی خودشان نیاورند... ما تا زمانی که همدرد با این‌ها نشویم، دلمان برای این‌ها درد نمی‌گیرد و تا زمانی که دل‌درد نگیریم پی درمانش هم نمی‌رویم...

اگر می‌بینیم که خدا به ما لطف و عنایتی کرده، دوا و دکتری سر راه ما قرار داده‌، بخیل نباشیم... اشکالی ندارد که اگر بتوانیم واسطه‌‌ای برای بقیه نیز بشویم! جا دارد که شیعه‌ پیامبر و امیرالمؤمنین خود طبابت بکنند نه اینکه... که حضرت امیر(علیه‌السلام) در مورد پیامبر فرمود: «طبیب دوار بطبه»[1] یعنی پیامبر خودش را به مریض می‌رساند نه اینکه منتظر شود تا بقیه بیایند نزد او...



[1] نهج البلاغه خطبه 108

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی