هر کاری میکند تا به چیزی که میخواهد برسد! به هر وسیلهای ولو غیر خدایی متوسل میشود تا نتیجه خدایی بگیرد!
قدم اول برای اینکه کسی بتواند از صالحین شود؛ ببخشید از تشکیلات صالحین شود- چون افراد صالح برای رسیدن به خدا و حکومت خدایی تشکیلات میخواهند- باید خود فرد بخواهد نه اینکه به هر ضرب و زوری که شده فرد وارد این تشکیلات شود بعد ببیند که «ایبابا! اینجا کجاست دیگر؟! ما که دنبال چیز دیگری بودیم!»
بعد از آن هم معلوم میشود که رفیقش با کلی کلک و حیله میخواسته او را هر جور هست خدایی کند! اگر کارمان برای خداست که او این حیلهها را نمیپسندد ولی اگر برای نفسمان است... عجب جملهای است که «من حتماً باید او را به خدا برسانم!» بله ما نسبت به بقیه وظیفه داریم اما از راهش...
« امام جماعت و نمازگزاران و خادم را هماهنگ کرد که حواستان باشد امروز رفیقم را مسجد میآورم... موقع رفتن، یکلحظه دید که ایبابا! کفش رفیقش را بردهاند... همه را توانسته بود هماهنگ کند جز خدا را!» (به نظرم این جمله اگر در پاراگراف دوم بیاد متن گویاتر میشه نظر شما چیه؟)
نظرات (۰)