مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
در جوانی اسبی داشتم، وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایهاش به دیوار میافتاد، اسبم به آن نگاه میکرد و خیال میکرد اسب دیگری است، لذا خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند میرفت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده است، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر این جریان ادامه مییافت، مرا به کشتن میداد! اما دیوار تمام میشد و سایهاش از بین میرفت و آرام میگرفت.
در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست، میخواهد در جنبههای دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشموهمچشمی با دیگران بازش نداری، تو را به نابودی میکشد.
نظرات (۰)