درنگ 59 | ملکات نفس

دریافت
حجم: 288 کیلوبایت

ملکات نفس

پیرزنی که از شام دو شب خود نانی ذخیره و با آن فقرا را اطعام می‌کند با ثروتمندی که ده‌ها برابر این مقدار را بدون هیچی زحمتی می‌بخشد، برابرند؟ به قول قرآن «هَلْ یَسْتَوُن؟» قطعاً نه! آن پیرزن با این کار، پله‌ها به سمت خدا پرواز کرد و آن ثروتمند...

ارزش هر کاری به ارزش ماست، این‌که کار را با چه ملکه‌ای از ملکات وجودمان انجام دهیم. ببینیم با هر کاری چه ارزشی را در درون‌مان تقویت می‌کنیم که در آخرت، همه ما را فقط به این ارزش‌ها می‌شناسند. نکند درندگی، حسادت و کینه ما تقویت شود که عاقبت، وجودمان و صورت‌مان حیوانی درنده شود و... نکند حین طواف خانه خدا، امام زمان‌مان پرده‌ها را کنار زند و مشتی حیوان ببیند که فقط گرد خانه خدا می‌چرخند... (همانند داستان امام سجاد (ع)).

ملکات وجودی‌مان را بدهیم دست خدا که مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ...

«برای اهالی کربلا پرده‌ها کنار رفته بود و اصحاب خودشان را دیده بودند و همه خوشحال می‌گفتند: اگر قرار باشد هزاران بار هم تکه‌تکه شویم، می‌ارزد ارباب!»

اهالی درنگ، هر کس را کربلایی است...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی