"امشب کلاغی از پنجره مسجدمان وارد شد و هِی داخل مسجد چرخ میخورد. دقت کردم دیدم که راهش گم شده و گیر افتاده... گفتم چه خوبه که راه ما آدما هم به سمت مسجد گم بشه!"
برای گم شدن نیاز نیست که دنبال راه بگردیم. راه خدا را که گم کنیم، دیگر هر راهی برویم گمراهی است. البته اگر دقت کنیم، میبینیم که راه خدا از دل ما میگذرد... و گمراهی یعنی گم کردن دل در همین دادوفریادهای دنیا!
حواسمان به دلمان باشد حبّ چه کسی و چه چیزی را خریدهایم و در دلمان جا دادهایم؟ اگر از کسی بدِمان میآید، به خاطر خواستههای دلی است که گمشده دنیاست یا دلی که گمشدهاش خداست؟
خوشبهحال کسانی که فهمیدند دنیاپرستی چیزی جز بیراهی نیست، هنوز هم دنبال گمشده خود میگردند چون قبلاً گم شده بودند...
"میگفت: من هم سالهایِ سال در یکی از دانشکدههایِ هنری درس خواندهام... موسیقیِ کلاسیک گوش دادهام... ریشِ پروفسوری و سبیلِ نیچهای گذاشتم...
آخرش گمشدهاش را پیدا کرد و هنگام ساختن مسندِ روایت فتح شد سید شهیدان اهل قلم..."
نظرات (۰)