درنگ 88 | قرار ما

قرار ما

حسین(ع) برایش نامه فرستاد که ای حبیب ما؛ ما به کربلا رسیدیم، رسیدیم سر قرار... بی‌قراری حبیب کار دستش داد. با هر زحمتی بود، خودش را به کربلا رساند و آخرش موقع شهادتش حضرت بالای سرش آمد سر قرار! قرار بود گیر حسین(ع)بیفتد. قرار بود بی‌قرار کربلا شود.

این دنیا مقصد ما نیست؛ راه ماست. نباید برای ماندن در آن خوشحالی کنیم! زودتر خودمان را به قرارمان برسانیم؛ مثل پیاده‌روی اربعین که شما باید کلی ستون را از نجف رد کنید تا به حضرت اباعبدالله(ع) برسید. حواس‌تان باشد یک موقع در راه نمانید! گیر موکب‌ها و خوش‌وبش‌ها نیفتید. قرار ما خود حسین(ع) است؛ با اوست که بی‌قراری‌مان برطرف می‌شود. پس قرار ما کربلا...

حواس‌مان باشد که در این طریق، شبیه صاحبِ طریق حرکت کنیم. اگر کسی خواست ما را بشناسد از نحوه حرکت ما بفهمد که ما در چه طریقی سیر می‌کنیم؛ از صحبت‌های ما با دیگران، از سربند ما، از شعارهای ما. دقت کنیم صاحب طریق دغدغه‌اش بیش از خودش، طریقش است که «هیهات منا الذله» راه اوست. او فدای راهش شد؛ همه کس‌اش را هم فدا کرد...

قرار همه بی‌قرارها؛ کربلا...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی