بعضی چیزها در عین اینکه تلخ و سختاند ولی آنقدر شیریناند که برایت دردسرسازند!
یکی از این چیزها، بصیرت است. بصیرت مهمترین، قشنگترین و سختترین عاملی است که اصحاب کربلا را کربلایی کرد...
دقت کنیم که کربلایی شدن به کربلا رفتن نیست، چون شمر هم کربلا رفت!
بگذریم. بصیرت یعنی خوب دیدن؛ عمق مطلب را فهمیدن. حال، بصیرت نسبت به امام و ولیِ جامعه داشتن یعنی به چشمان امام و ولی، خوب نگاه کردن. بصیرت یعنی هر کجا نگاهش رفت، هر کجا را دید، حتی هرچه او خواست، تو هم همان را بخواهی؛ حتی اگر سخنی نگوید، تو بفهمی و همان را انجام دهی که میخواهد... چه برسد به اینکه چیزی بگوید یا مثلاً بدبینی خود را نسبت به چیزی اعلام کند! ولی خدا است دیگر.
از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن.
نظرات (۰)