قبیله یهودی بَنیقُرَیْظه در جنوبشرقی مدینه، در دوران انتظار پیامبر آخرالزمان به کشاورزی (و جدالهای داخلی در مدینه) مشغول بودند، او را شناختند، ولی چون او را از نسل هارون نیافتند، ایمان نیاوردند. بههرحال، رسول رحمت بین گروههای مختلف آشتی برقرار کرد و پیمان صلح بست. اما یهودیان یکی پس از دیگری پیمان شکستند. فقط بنیقریظه مانده بود که در زمان جنگ احزاب به خیال پیروزی سپاه کفر، دست به توطئه و تضعیف روحیه مسلمانان زدند و البته پیامبر رحمت در مورد آنان، [به تعبیر امام روحالله، همان کاسبهایى که الآن هم دنباله آنها صهیونیستها هستند] امر فرمود تمام آنها را گردن زدند تا این ماده سرطانى موجب فساد را از بین برداشتند؛ هفتصد نفر را در یک روز کشت و هیچ ملاحظه وجاهت اسلام در خارج کشور را نکرد. داستان ازاینقرار است همان روز آخر جنگ احزاب، پیامبر بهسوی آنان لشکر کشید، بازهم ایمان نیاوردند. پس از 15 روز محاصره، تسلیم شدند. خودشان سعدبنمعاذ (همپیمان دوران جاهلی) را به داوری انتخاب کردند و او حکم به قتل مردان، اسارت زنان و کودکان و ضبط اموال داد؛ حکمی الهی که مطابق تورات هم بود.
نظرات (۰)