قرآن 77 | افتخار پوچ (1)

افتخار پوچ (1)

این دیگر خیلی مسخره است که آدم پول بسیار هزینه کند و هیچ بهره‌ای نبرد، آن‌وقت با افتخار بگوید: «پول زیادی تلف کردم!» افتخار! بله، با افتخار می‌گوید! واقعا چرا چنین می‌کند و چنان می‌گوید؟ چون می‌خواهد یک قانون مهم را دور بزند؛ یعنی می‌خواهد از «سختی‌های دنیا» فرار کند! چه اشتباه بزرگی!

او حاضر است ده‌ها برابر آن‌چه لازم است، خرج کند تا زندگی بی‌مشکل و بی‌رنج داشته باشد، غافل از این‌که چنین‌چیزی محال است. چون قانون این است که انسان در سختی آفریده شده و زندگی‌اش همراه با رنج و زحمت خواهد بود. پس او هرچه تلاش و هزینه کند تا بتواند در این دنیا به آسایش مطلق برسد، بی‌راهه رفته است.

راستی؛ نکند او که برای دنیایش این‌چنین ول‌خرجی می‌کند و به آن فخر می‌فروشد، خیال می‌کند که خدا بر او قدرت ندارد و نمی‌تواند روزگارش را سخت و تنگ کند؟ یا شاید خیال می‌کند کسی او را ندیده و نمی‌بیند که چگونه دارد سرمایه خود را تباه می‌کند؟ وای بر او که این مال را باید در جای دیگری خرج می‌کرده ولی به انحراف رفته است...

سوره بلد

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ (4) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ (5) یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً (6) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ (7)

[اى پیامبر!] سوگند یاد نمى­ کنم به [مکه،] این شهر [شکوهمند] (1) درحالى‌که تو در این شهر [باعظمت] جاى دارى (2) و سوگند یاد نمی­ کنم به [ابراهیم،] آن پدر فرزانه و زاده ­اش [اسماعیل، آن فرزند مبارک؛ همانان که این شهر را بنا کرده­اند] (3) که ما انسان را آفریده و حیاتش را با رنج و محنت آمیخته­ ایم. [او نعمتی از نعمات دنیا را طلب نمی‌کند، مگر این‌که می‌خواهد طیب و لذت آن خالص و محض باشد و به چیزی از نعمات دنیا دست نمی‌یابد، مگر این‌که ممزوج با امری است که خلوص عیش و لذت آن را بر هم می‌زند. گذشته از حوادثی تلخ که برای انسان اتفاق می‌افتد و او را به رنج می‌اندازد.] (4) آیا او [با وجود این‌که خود را مغلوب ناگواری‌ها مى­بیند،] گمان مى­کند که هرگز کسى بر او قدرت نخواهد داشت [و روزهای سختی و تنگدستی برای او نخواهد بود؟] (5) [مال و ثروت خویش را بیهوده صرف کرده است و با افتخار] مى­ گوید: مال فراوانى تباه کرده­ام! (6) آیا مى پندارد که هیچ‌کس او را ندید؟ (7)

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی