محمد مصدق از چهرههای درسآموز تاریخ معاصر است که درست شناخته نشده. هرچند او صاحب یک حکومت مردمی بود و او را به آزادیخواهی و ملیگرایی میشناسند؛ او مجلس نمایندگان را منحل کرد، خودش قانون مینوشت و اجرا میکرد و خواهان اختیارات مطلق بود. او در پاسخ واپسین نامه خیرخواهانه آیتالله کاشانی نوشت: من مستظهر به پشتیبانی مردم هستم. ولی چند روز بعد، مردم او را در 28 مرداد تنها گذاشتند؛ چراکه دفعات قبل هم این روحانیت و مذهب بود که مردم را به صحنه آورده بود؛ نه مصدقگرایی. یک روز مصدق از محمدرضا شاه جوان، اختیار وزارت جنگ را خواست و با مخالفت شاه، استعفا داد و همان روز قوام هشتادساله جایگزین شد. (در کمتر از یک روز همه تلاشهای چندساله بر باد رفت.) آیتالله کاشانی مردم را به خیابانها کشاند تا قدرت دوباره به مصدق برسد. قیام سراسری 30 تیر به خون کشیده شد اما مصدق جدید بیشتر به روحانیت و عناصر خودی پشت کرد. مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد و همانها با یک کودتا کلکش را کندند.
نظرات (۰)