تعجب کردم. از دیگران که مسئله را پرسیدم. گفتند: مسعود، اتاقی را که خردهنان و نانهای خشک را در آن میریختند، دیده است...
همهچیز را فهمیدم. دیگر برای سپاه نان تازه نیاوردند و همه بچهها، حتی خود مسعود از خردهنانها استفاده کردند. واقعاً معتقد بود بیتالمال نباید به هدر برود.
بازنویسی شده بر اساس: نرمافزار شمیم یار به نقل از گلهای عاشورایی، ج 2، ص 160.
نظرات (۰)